این کاریکاتور دوست داشتنی من ««مدیر وبلاگ»» هستش . . .
(با کلی غرور و و تعصب و این حرفا )
;)
و البته امید به چیزهایی که در آینده به دست خواهیم آورد.
به کم راضی نباشیم بهتره
امید، تلاش ، امید ، کار ، امید ، نتیجه
جنبه های مثبت و منفی دانشگاه رو برای خودتون بنویسید.
اولویت بندی کنید که از دانشگاه چه انتظاراتی داشتید و چی شد!
ببینید کدوم کفه سنگینی میکنه.
این برای هر شخص متفاوته چون هر کس از دانشگاه یه انتظاراتی داره.
یمثلا کی انتظار داره توی دانشگاه همسر آیندشو پیدا کنه و میره دانشگاه و انتظارش برآورده میشه.
یکی انتظار داره گروه جمع کنه بره گردش اما مثلا میره دانشگاه و میبینه انتظارش برآورده نمیشه.
یکی انتظار داره توی دانشگاه انجمن علمی راه بندازه و مثلا انتظارش برآورده میشه.
یکی توی دانشگاه دنبال استاد خوب میگرده یکی دنبال یاد گرفتنه یکی دنبال همکاریه و . . .
و به همین ترتیب.
مسلما اختلاف سلیقه زیاده. . . طبیعی هستش.
من اینکار رو کردم و تقریبا هیچ کدوم از انتظاراتم از دانشگاه به وقوع نپیوست . . .
سلام .
خانم روشن راست میگن . من خودم بعضی وقتها از سوالای تستی جوابا رو پیدا میکنم ، ولی نمیدوم چیجوری . فقط میدونم فیزیک نیست . گاهی روانشناسیه ، گاهی تاریخه ، گاهی آماریه ، گاهی خیلی تابلو ، حس شیشم ، علم تشابه ، تقلبم که نمیکنم خیلی بده ، اگر کمی فکر کنم که نمیکنم فیزیکی حل میکنم .
جالبه امتحانی رو میافتم ولی فهمیدمش ازاون ورم درسی رو قبول میشم که شما بگو یک کلمه ، چزی ازش بلد نیستم.
البته اقراقه بلدم ولی حق خودم نمیدونم که قبول بشم.
اما بازم خدا را شکر . من اعتقادم اینه که هر چه کردیم خودمون کردیم . به دست مسئولین نباید نگا کنیم . ما خودمون مسئولیم همین .
البته خیلی وقتها مثل خانم قنبری یا حتی فراتر از ایشون ، از دانشگاه پیام نور حرسم در میاد . ولی با حرس چیزی درست نمیشه
سلام
اون میونه چه از خود راضیه . من از حقیقته خوشم میاد . با وقار و مودب و آرامش خواص.
یعنی میشه ماهم یه همچین آرامشی داشته باشیم .
دلم برای سمینارا تنگ شده .
برای گفتگوها ، سوالای جذاب بچه ها ، مبهوت بودن خودم روبروی اون همه استعداد بچه ها
قیافه بچه ها وقتی مطلب جدیدی را میگن یا میفهمند خیلی دیدنیه .
یکی از بهترین اتفاقای زندگیم اشنا شدن با بچه های رشتمونه
راستش وقتی گزینه پیام نور توی دفترچه را میزدم ، در نظر داشتم که به دانشگاهی میرم که هیچ کس علاقه یا استعداد نداره و استادی در کارنیست . هیچ فعالیتی هیچ تحرکی . برنامه ریخته بودم تو خودم باشم وبا هیچ کس برخورد نداشته باشم .
ترم اول یه کم برداشتم عوض شد . ترم دوم با بچه ها که بیشتر آشنا شدم ، برام سوال شد که اینا چرا پیام نور آمدن . با این همه استعداد . ازترم سوم که دردم این شد که کار کنم تا بقیه بچه ها از فیزیک لذت ببرن .
از شما چه پنهان که اینقدر لذت خواهم برد اگر از این دانشگاه و بچه های انجمن یه نخبه خفن بدیم بیرون . وقتی بچه ها رتبه هاشونو تو آزمون ارشد بهم میگن لذت میبرم .
ایشالا یه روز قبولی شریف هم بدیم . اونوقت من هر جا باشم همه بچه های رشتمونو شیرینی میدم .
شوخی نکردما . واقعا میدم . برام خیلی مهم شده این پیام نور . استعدادهایی را میبینم که توان زیادی دارن . حتی اگر خودشونو باور نداشته باشند .
به این حرفم ایمان داشته باشید . یه کم دست به دست هم بدیم میتونیم از رشته فیزیک دانشگاه یه گروه خوب درست کنیم . فقط پایه باشیم
بازم حرف زیاد زدم.
صد قافله رفتند و به مقصود رسیدند
ما این خرک لنگ ز جویی نپراندیم .
باشد که بپرانیم
یا حق