تئوری آَشوب / تئوری بی نظمی

تئوری آَشوب / تئوری بی نظمی... chaos theory

از آشفتگی زندگی زائیده می شود، در حالی که از نظم عادت بوجود می آید..آدامز مورخ آمریکایی

گردآوری: نرجس دهقانی زاده- کارشناس ارشد مدیریت آموزشی

محیا کننده : مهدی بشکنی

مقدمه :
درچند دهه اخیر انقلاب عظیمی در علوم طبیعی بوده ایم. این انقلاب در شیوه درک و تبیین پدیده ها به وسیله اندیشمندانی صورت گرفته است که درسالیان گذشته تبیین های خودرا درقالب های منظم ومشخص ارائه می دادند. جهان رامجموعه ای از سیستم هایی تصور می کردند که مطابق با قوانین جبری طبیعت به طریقی مشخص و قابل پیش بینی درحرکت است. ازاین رو معتقد بودند معلول ها به صورت خطی برآیند علل خاصی هستند. اکنون آن ها برنقش خلاقانه بی نظمی وآشوب تآکید کرده و جهان را مجموعه ای از سیستم هائی میدانند که به شیوه هایی خود سازمانده عمل می نمایند و پیامدهای این شیوه زندگی وجود حالات غیر قابل پیش بینی و تصادفی است. اما در این شرایط قوانین جبری طبیعی کماکان حاکمیت دارند و پی برده شده که سیستم ها به شیوه ای دورانی عمل می کنند که در آن بی نظمی منجر به نظم و نظم منجر به بی نظمی می شود. امروزه دیگر تصور ساده از نحوه فعالیت جهان جای خود را به تصوری پیچیده و پارادوکس گونه داده است. این علم جدید تئوری پیچیدگی نامیده می شود و جنبه ای از این علم که توجه همگان را به خود جلب کرده است تئوری آشوب یا نظم در بی نظمی نامیده می شود. نظریه "نظم غایی" یا "نظم در بی نظمی" به ما ابزار حل مسائل پیچیده را در محیط پرآشوب و آکنده از تغییر و تحول امروز و فردا می دهد.

تاریخچه:

بعد از قرون وسطی وقتی که انسان خود را از قید و بندها و جبرهای تحمیلی ان دوران آزاد کرد، رشد علمی اش آغاز شد ، غل و زنجیرها را از دست و پای عقل باز نمود و بدین طریق بود که از آن زمان به بعد هر روز قلل رفیع تری را در دنیای علم برای احاطه بیشتر بر طبیعت فتح نمود. نخستین بار سیستم هایی مشاهده شدند که اگرچه در قلمرو فیزیک مکانیک کلاسیک بودند، اما رفتار دینامیک و غیر خطی آنها باعث شده بود تا پیش بینی رفتار بلند مدت آنها عملا غیر ممکن گردد. بعدا ثابت گردید که نه تنها در عمل پیش بینی نا ممکن است بلکه در تئوری نیز سدهایی برای رسیدن به یک پیش بینی دقیق و دراز مدت وجود دارد.


مطالعه در مورد این مبحث در حقیقت از مطالعات هواشناسی شروع شد. چندی از دانشمندان هواشناسی مشغول مطالعه در مورد شرایط جوی و تاثیر موارد مختلف بر هوای جهان و منطقه داشتند. آنان به مدت دو سال مشغول مطالعه هوای یک منطقه خاص دارای آب و هوای نسبتا بی تغییر و کاملا معتدل بودند و تمامی تغییرات را ثبت می کردند. یک دستگاه ثبت نمودار تغییرات جوی هر روز راس ساعت شش صبح روشن می شد و نمودار تغییرات را تا شش بعد از ظهر ثبت می کرد. اما در پاییز سال دوم ناگهان نمودار این تغییرات به طرز عجیبی عوض شد. یعنی نموداری مغشوش به ثبت رسید که نشانه بروز تغییرات شدید جوی بود، اما آن چه به چشم دیده می شد هیچ تغییری مشاهده نمی کرد. دانشمندان شروع به مطالعه در این مورد کردند تا دلیل این تغییر را دریابند اما متوجه هیچ چیز نشدند. پس از پاییز، همه چیز دوباره عادی شد. این امر آنان را بر آن داشت تا یک سال دیگر مطالعات خود را در آن محل ادامه دهند. در پاییز سال بعد آنها همه چیز را تحت نظر داشتند. در این سال نتیجه مشاهدات خود را پیدا کردند. در نزدیکی آن محل دریاچه ای بود که گروهی از پرندگان مهاجر در پاییز به آنجا می رفتند. آن چه باعث تغییر شدید در نمودار می شد همین پرندگان بودند. پرواز دسته جمعی این پرندگان باعث می شد تا حرکت بال های آنان فشاری بر جو بیاورد و این فشار به مولکول های کناری هوا منتقل می شد و نهایتا به سنسور ثبت نمودار دستگاه می رسید. یکی از دانشمندان کنجکاو در پی آن شد که متوجه شود اگر این پرندگان آنجا نبودند چه می شد. وی با استفاده از یک برنامه کامپیوتری موقعیت منطقه را شبیه سازی کرد و برنامه را یکبار با حضور پرندگان و یکبار بدون حضور آنان اجرا کرد. هنگامی که پرندگان وجود داشتند کامپیوتر شرایط را دقیقا همان طور که در واقعیت بود نشان داد. اما بدون حضور پرندگان طوفانی بزرگ در منطقه شکل می گرفت که باعث تخریب تقریبا 12 هکتار از آن منطقه می شد. در حقیقت پر زدن آن پرندگان باعث می شد که شرایط شکل گیری این طوفان پیش نیاید پس از مطالعات جدی تر و عمیق تر و شبیه سازی جو جهان آنان به نتیجه ای رسیدند که مهم ترین شعار نظریه آشوب نام گرفت : پروانه ای در آفریقا بال می زند و گردبادی در آمریکای جنوبی شکل می گیرد.فشاری که بال زدن آن پروانه بر اتمسفر می آورد شاید بسیار ناچیز باشد، اما فرایند تشدید باعث می شود که این فشار ناچیز و اندک به مرور و پس از طی مسافت تبدیل به یک طوفان عظیم شود. در جای دیگری، گروهی از دانشمندان علم ژنتیک مشغول مطالعه بر نقشه ژنتیکی قورباغه ها بودند. آنان سعی داشتند تا نقشه ژنتیکی این موجودات را تهیه کنند و از آن در راه پیشرفت دانش ژنتیک استفاده کنند. برای جلوگیری از زاد و ولد قورباغه ها و کنترل وضعیت آزمایشگاهی آنان تصمیم گرفتند که تنها از قورباغه های نر استفاده کنند. پس از حدود یک سال مطالعه ناگهان چیزی غریب اتفاق افتاد. روزی آنان متوجه شدند که پنج قورباغه به تعداد قورباغه ها افزوده شده است!! پس از مطالعه آنان متوجه شدند که برای جلوگیری از انقراض نسل، در قورباغه ها جهشی ژنتیکی اتفاق افتاده است و این گروه از قورباغه ها شش ماه از سال را نر و شش ماه را ماده اند. در فاصله تغییر جنسیت آنان در بدنشان تولید مثل می کنند. و این امر باعث ایجاد شعار مهم دوم نظریه آشوب گشت : زندگی برای بقا راه خود را خواهد یافت. این نظریه در ابتدا تنها یک نظریه بود.ما مطالعات بعدی آن را به یک تئوری تبدیل کرد. مطالعات بیشتر آن را به حد علم نیز رساندند. به طوری که امروزه از آشوب در معماری و عمران نیزاستفاده می شود. چرا که یکی از اصولی که این علم بیان می کند این است که هیچ چیز قابل پیش بینی نیست. در نتیجه این مشاهدات لورنتس در سال 1965 مشغول پژوهش روی مدل ریاضی بسیار ساده ای که از آب و هوای زمین بود ، به یک معادله دیفرانسیل غیر قابل حل رسید.


وی برای حل این معادله به روش‌های عددی با رایانه متوسل شد. او برای اینکه بتواند این کار را در روزهای متوالی انجام دهد، نتیجه آخرین خروجی یک روز را به عنوان شرایط اولیه روز بعد وارد می کرد.


لورنتس در نهایت مشاهده کرد که نتیجه شبیه سازی های مختلف با شرایط اولیه یکسان با هم کاملا متفاوت است. بررسی خروجی چاپ شده رایانه نشان داده که رویال مک‌بی رایانه‌ای که لورنتس از آن استفاده می کرد، خروجی را تا ۴ رقم اعشار گرد می کند. از آنجایی محاسبات داخل این رایانه با ۶ رقم اعشار صورت می گرفت، از بین رفتن دورقم آخر باعث چنین تاثیری شده بود.. این واقعیت غیر ممکن بودن پیشبینی آب و هوا در دراز مدت را نشان می دهد. این نظریه، گسترش خود را بیشتر مدیون کارهای هانری پوینکر، ادوارد لورنتس، بنوا مندلبروت و مایکل فایگن‌باوم می‌باشد. پوانکاره اولین کسی بود که اثبات کرد، مساله سه جرم (به عنوان مثال، خورشید، زمین، ماه) مساله‌ای بی نظم و غیر قابل حل است. شاخه دیگر از نظریه بی نظمی که در مکانیک کوانتومی به کار می‌رود، بی نظمی کوانتومی نام دارد. گفته می‌شود که پیر لاپلاس یا عمر خیام قبل از پوانکاره، به این مشکل و پدیده پی برده بودند.


این نظریه سپس در حیطه تمام علوم و مباحث تجربی، ریاضی، رفتاری، مدیریتی و اجتماعی واردشده و اساس تغییرات بنیادی درعلوم به ویژه هواشناسی، نجوم، مکانیک، فیزیک، ریاضی، زیست شناسی، اقتصاد و مدیریت را فراهم آورده است .


تئوری آشوب، سیستم های دینامیکی بسیار پیچیده ای مانند اتمسفر زمین، جمعیت حیوانات، جریان مایعات، تپش قلب انسان، فرآیندهای زمین شناسی و ... را مورد بررسی قرار می دهد. انگاره اصلی و کلیدی تئوری آشوب این است که در هر بی نظمی ، نظمی نهفته است. به این معنا که نباید نظم را تنها در یک مقیاس جستجو کرد؛ پدیده ای که در مقیاس محلی، کاملا تصادفی و غیرقابل پیش بینی به نظر می رسد چه بسا در مقیاس بزرگتر، کاملا پایا (
Stationary) و قابل پیش بینی باشد.


بی نظمی یا آشوب چیست ؟

تعاریف ارائه شده:

Chaos در لغت به معنی درهم ریختگی، آشفتگی و بی نظمی است و مترادف آن در مکانیک Turbulanceیا تلاطم می باشد. این واژه به معنی فقدان هرگونه ساختار یا نظم است و معمولاً در محاورات روزمره آشوب و آشفتگی نشانه بی نظمی و سازمان نیافتگی به نظر آورده می شود و جنبه منفی در بردارد. اما در واقع با پیدایش نگرش جدید و روشن شدن ابعاد علمی و نظری آن امروزه دیگر بی نظمی و آشوب به مفهوم سازمان نیافتگی، ناکارائی، و درهم ریختگی تلقی نمی شود بلکه بی نظمی وجود جنبه های غیرقابل پیش بینی و اتفاقی درپدیده های پویاست که ویژگی خاص خود را داراست .بی نظمی نوعی نظم غائی دربی نظمی است .


_ هیلز در 1990 آشوب یا بی نظمی را اینگونه تعریف می کند:


" بی نظمی وآشوب نوعی بی نظمی منظم (
orderly Disorder) یانظم در بی نظمی است .بی نظم از آن رو که نتایج آن غیر قابل پیش بینی است ومنظم بدان جهت که از نوعی قطعیت برخوردارست ."


بی نظمی درمفهوم علمی یک مفهوم ریاضی محسوب می شود که شاید نتوان خیلی دقیق آن‌را تعریف کرد اما می توان آن‌را نوعی اتفاقی بودن همراه باقطعیت دانست. قطعیت آن بخاطر آن است که بی‌نظمی دلایل درونی دارد وبه علت اختلالات خارجی رخ نمی دهد و اتفاقی‌ بودن بدلیل آن‌که رفتار بی نظمی، بی قاعده و غیرقابل پیش بینی دقیق است.


اما آشوب چگونه بوجود آمد؟

نخستین بار سیستم هایی مشاهده شدند که اگرچه در قلمرو فیزیک مکانیک کلاسیک بودند، اما رفتار دینامیک و غیر خطی آن ها باعث شده بود تا پیش بینی رفتار بلند مدت آنها عملاً غیر ممکن گردد. بعداً ثابت گردید که نه تنها در عمل پیش بینی نا ممکن است بلکه در تئوری نیز سدهایی برای رسیدن به یک پیش بینی دقیق و دراز مدت وجود دارد. دانشمندی بنام لورنتس در سال 1965 مشغول پژوهش روی مدل ریاضی بسیار ساده ای که از آب و هوای زمین بود ، به یک معادله دیفرانسیل غیر قابل حل رسید. وی برای حل این معادله به روشهای عددی با رایانه متوسل شد. او برای اینکه بتواند این کار را در روزهای متوالی انجام دهد، نتیجه آخرین خروجی یک روز را به عنوان شرایط اولیه روز بعد وارد می کرد. لورنتس در نهایت مشاهده کرد که نتیجه شبیه سازی های مختلف با شرایط اولیه یکسان با هم کاملا متفاوت است. بررسی خروجی چاپ شده رایانه نشان داده که رویال مک‌بی رایانه‌ای که لورنتس از آن استفاده می کرد، خروجی را تا ۴ رقم اعشار گرد می کند. از آنجایی محاسبات داخل این رایانه با ۶ رقم اعشار صورت می گرفت، از بین رفتن دورقم آخر باعث چنین تاثیری شده بود. مقدار تغییرات در عمل گرد کردن نزدیک به اثر بال زدن یک پروانه است. این واقعیت غیر ممکن بودن پیشبینی آب و هوا در دراز مدت را نشان می دهد.


اصول اولیه تئوری بی نظمی:

الف ـ همه سیستمهای دینامیکی غیرخطی دارای اتراکتورAttractor هستند.

ب ـ این سیستمها ازنظم به بی نظمی و ازبی نظمی به نظم میرسند.

پ ـ این سیستمها بعد از گذار از اتراکتورها سگانه به فراکتال ها Fractal میرسند.

ت ـ اتراکتورها نقطه تعادل سیستم های دینامیکی را به نمایش میگذارند

 

بحث اتراکتورها بحث مرکزی تئوری بی نظمی است، اتراکتوربه معنی ساده آن یعنی نقطه جذب .


نقطه جذب از زاویه فیزیکی یعنی نقطه یا محدوده ای که یک سیستم دینامیکی بعد از گذار از مراحل اولیه خودش بالاجبار به سمت آن میرود و در آن جذب میشود.فیزیک‌دانان اصطلاحاّ به آن قفس طلایی سیستم‌های‌دینامیکی می‌گویند. چگونه‌ به این‌اتراکتورها دسترسی پیدا میکنیم ؟ جواب در افزایش سرعت وپیچیدگی سیستم های دینامیکی می‌باشد . بدین صورت که اگر سرعت یک سیستم دینامیکی را افزایش دهیم اتراکتورها یکی بعد از دیگری نمایان میشود. البته اتراکتورها آن موقع بوجود می آیند که سیستم با افزایش‌سرعت خود، خود را از حالت تعادل یا نظم به فاز عدم تعادل یا بی نظمی رسانده باشد. بعد از فاز بی نظمی، نظم جدیدی که به‌وجود می آید در اتراکتور جدید متبلور می شود.

ارزش‌ها به عنوان "جاذب‌های" آشوب:

یک مفهوم محوری برای درک معنا و کارایی ارزش‌ها در سازمان‌ها نظریه معروف "آشوب" در فیزیک و ریاضیات است. نظریه آشوب به‌ عنوان مطالعه سیستم‌های پیچیده غیرخطی و پویا تعریف می‌شود، پیچیده صرفاً بر پیچیدگی، غیرخطی بر بازگشت و الگوریتم‌های ریاضی عالی‌تر، و پویایی بر عدم‌ ثبات و دوره‌ای ‌نبودن دلالت دارد. بنابراین, نظریه آشوب در حالت کلی خود ناظر بر مطالعه سیستم‌های پیچیده دائماً در حال تغییر بر پایه مفاهیم ریاضی بازگشت، به شکل فرایندهای بازگشتی یا مجموعه‌ای از معادلات دیفرانسیل است که یک سیستم فیزیکی را مدل می‌کنند. ضمن اینکه سازمان‌ها عالی‌ترین نمونه‌های آن چیزی هستند که در فیزیک یا ریاضیات از آن با عنوان "سیستم‌های آشوبی" یا "سیستم‌های پیچیده" نام می‌برند. با این وجود بزرگترین خلاقیت‌ها در "کرانه‌های آشوب" روی می‌دهند. خلاقیت یک فرایند روانشناختی است که پیش از نوآوری روی می‌دهد و با توجه به نظم و پایداری بیش از حدی که به ارمغان می‌آورد اثرات معکوسی در پی دارد. اگر یک سیستم آشوبی را در مقطع زمانی خاصی بُرش بزنیم, فقط هرج ‌و مرج می‌بینیم؛ چیزی در مایه‌ بی‌نظمی، آشفتگی و پیش‌بینی‌ناپذیری کامل. در حالی‌که اگر نگاه فرایندی داشته باشیم و توسعه سیستم آشوبی را در فاصله زمانی کافی نگاه کنیم، می‌توانیم شاهد باشیم که درجه مشخصی نظم از درون آشوب بیرون می‌آید. یک سازمان از این نظر که دارای برخی ویژگی‌های بنیادی سیستم‌های آشوبی است، یک سیستم آشوبی به‌شمار می‌رود. این سیستم‌ها باز، پویا، اتلافی، غیرخطی، قادر به خودسازماندهی، غیرقابل پیش‌بینی و به ‌شدت وابسته به شرایط اولیه هستند. بعبارتی:

_ یک سازمان سیستمی آشوبی است: زیرا رفتار آینده آن را نمی‌توان به دقت پیش‌بینی کرد. رفتار سازمان با توجه به امکان اصلاحات کمینه در شرایط اولیه آن ماهیتی تصادفی و غیرقابل‌ پیش‌بینی دارد. چگونگی آغاز آن معلوم است اما اینکه چگونه به پایان می‌رسد مشخص نیست.

_ یک سازمان سیستمی باز است: به این معنا که با محیط خود مبادله‌ اطلاعاتی، انرژیایی و مادی دارد.


_یک سازمان, سیستمی پویا و نه ایستا است: زیرا ویژگی‌های آن مستمراً با گذشت زمان تغییر می‌کند


_ یک سازمان سیستمی اتلافی است: زیرا تکامل و گذار آن در طی زمان برگشت‌ناپذیر است و فقط زمانی که ناپدید شود از حرکت باز می‌ایستد.

_ یک سازمان سیستمی غیرخطی است: زیرا نتیجه آن به‌گونه‌ای غیرقابل پیش‌بینی بیشتر از مجموع اجزاست یعنی سیستم توانایی هم‌ا‌فزایی دارد. بنابراین سازمان‌ها، سیستم‌های اجتماعی آشوبی هستند که نمی‌توان آن‌ها را با دستور‌العمل‌ها و اهداف سفت‌وسخت ضابطه‌مند نمود. توانمندی آن‌ها برای"خودسازماندهی" اساساً به این امر بستگی دارد که اعضای سازمان‌ها بطور آزادانه مجموعه‌ مشترکی از ارزش‌ها و اصول را برای اقدامات خود بپذیرند.


"پری گوگین" برنده جایزه نوبل معتقد است که دو نوع سیستم آشوبی وجود دارد:

1_ سیستم انرژی پایین و 2 _سیستم انرژی بالا.

مثلاً ورق‌های بازی نمونه‌ای از سیستم‌های انرژی پایین هستند چرا که این سیستم بدون دریافت انرژی، از طریق حضور بازیکنان، نمی‌تواند خود را به شکل یک بازی سازماندهی کند. اما آشوبِ همراه با اغتشاش و انرژی بالا کاملاً متفاوت است. بی‌نظمی موجود در آن بذر, نظم را در دل خود دارد. به بیان دیگر در قلمرو آشوب که وقوع هر چیزی ممکن به‌نظر می‌رسد، یک "جاذب عجیب" وارد بازی می‌شود و نوع جدیدی از نظم از درون آشوب آشکار می‌شود. وضعیتی که در طی آن آشوب به‌خاطر وجود به‌اصطلاح "جاذب عجیب" دست به "خودسازماندهی" می‌زند، شالوده و سنگ‌بنای ایده‌آل برای خلاقیت و نوآوری محسوب می‌شود.

در وضعیت خودسازماندهی‌شده آشوب، کارکنان سازمان در نقش‌های محدود محصور نمی‌شوند و به‌تدریج توانمندی خود را برای متمایزشدن و ایجاد روابط بیشتر توسعه می‌دهند، و مستمراً در راستای بیشینه‌سازی مشارک بالقوه خود در افزایش کارآمدی سازمان سوق داده می‌شوند. بدین ترتیب ارزش‌ها باید نقش سامان‌دهندگان یا "جاذب‌های" بی‌نظمی را ایفا کنند.. در نظریه آشوب، معادلاتی که نشانگر ترکیبات هندسی منظم نامعمول هستند و رفتار درازمدت سیستم‌های پیچیده را پیش‌بینی می‌کنند، وظیفه جاذب‌ها را بر عهده دارند.در سازمان‌ها نیز همچون همه انواع سیستم‌های اجتماعی، اصول اولیه در درازمدت به شکل اصول غایی و نهایی در می‌آیند.


اهداف نظریة پیچیدگی:

_توضیح ساختارهای غالب (خودسازمان دهی)

_ اندازه گیری پیچیدگی نسبی(پارامترهای چند گانه سلسله مراتبی)

_تدارک روشهای کنترل سیستمهای پیچیده (نقاط عطف)

_ به وجود آوردن مدلهای کارآ (تلخیص)

_ به دست دادن پیش گویی کننده های آماری ( محدودیت ها)

_حل مسائل غیرمعمول (میانبر)

_نمایش کاربردهای جدید محتمل (نوآوری)


_کمی کردن قوانین ترتیب و اطلاعات برای تمام اهداف می بایستی روشهای عملی کمی سازی ایجاد شوند (یعنی باید قابل محاسبه باشند).

_تحلیل سیستم‌های پیچیده:

پیش از تلاش برای اعمال هر نوع تکنیک کمی سازی به سیستمها یا سازمانها، می‌باید تصمیم بگیریم که آیا آنها در تمام جنبه‌های خود پیچیده هستند و نیز آیا پیچیدگی خود سازمان دهی در آنها وجود دارد یا خیر. ما نیازمند ریاضیاتی هستیم که قادر باشد سیستمها را به همان راحتی که انسان الگوها را تشخیص و طبقه‌بندی می‌کند از همدیگر تشخیص دهد و به علاوه امیدوار هستیم که قادر به پیشگویی لااقل برخی از جنبه های آیندة سیستم از رفتار گذشتة آن یا وضعیت حال آن باشیم و به این طریق برخی کنترل ها را بر سیر توسعة آن اعمال کنیم برای این منظور می‌توان از خصوصیات عمومی SOC برای طبقه بندی این نوع از سیستم‌ها استفاده کرد:


1_ نمایة نحوة اتصال: اجزا به طور متوسط دارای بیش از یک ورودی و بیش از یک خروجی هستند (ولی نه آنقدر زیاد که منتهی به آشوب شود.

2_ وضعیت تبدیل نسبت به ورودی های مورد استفادة سیستم و متوسط خروجیهای ایجاد شده توسط آن به طور تقریبی برابر با 1 است. اگر این اختلاف بسیار کمتر از 1 باشد سیستم به سمت یک وضعیت ایستا همگرا و اگر بسیار بیشتر از 1 باشد، سیستم به سمت وضعیت آشوبناک واگرا خواهد شد.


3_ قابلیت یادگیری اجزا قابلیت یادگیری از تجارب گذشته را دارند. این یادگیری برای تغییر دادن قواعد سیستم و بهینه سازی انتقال وضعیت‌ها به کار می رود.


4_ عملکرد موازی: برخی از اجزا به طور خودکار و موازی فعالیت می کنند. این پدیده باعث ارتقای سرعت پاسخگویی و قابلیت تطابق سیستم خواهد شد.


5_ تغییر برهم کنشها:اجزا قادرند اجزای دیگر را که با آنها برهمکنش دارند تغییر دهند.این تغییر می‌تواند دائمی یا موقت باشد.
6_ حلقه های بازخورد: در حلقة بازخورد خروجی‌ها به سمت ابتدای فرایند بازگشت داده می‌شوند به گونه‌ای که نتایج عملکردهای واقعی باعث تصحیح فرآیند خواهد شد.


7_ قابلیت کنترل: تمام متغبرها برای ثبات باید قابل کنترل باشند (متغبرهای غیر قابل کنترل معرف پتانسیل آشوب هستند) ولی کنترل نباید باعث ایجاد تغیر شود، بلکه صرفاً باید سیستم را در محدوده‌های تعریف شده نگهدارد.


8_ حوزه های جذب: راههای مختلفی در دسترس هستند که می‌توانند به یک هدف برسند. انعطاف پذیری پاسخ و آزادی خلاقیت در اینجا مطرح است.

9_ مرزهای خارجی: مرزهای سیستم نه کاملاً بسته‌اند و نه کاملاً باز، از صافی گذراندن اطلاعات در اینجا لازم به نظر می‌رسد.


10_ عملکرد سیستم: اهداف یا عملکردها می‌توانند چند گانه باشند، این امر یک وجهة چند بعدی به سیستم خواهد بخشید.

11_ بلوک های سازنده زیر سیستم‌ها در ابعاد مختلف می‌توانند وجود داشته باشند که یک ساختار مدولی و فراکتال به سیستم میبخشند.
12_خواص غالب عملکردهای برنامه‌ریزی نشده در طول عملیات مغلوب و به کنار گذارده خواهندشد.درحقیقت مدول ها، بر اثر برهم کنش اجزا خود را سازمان دهی می‌کنند


13_ ثبات سیستم: برخی اختلالات داخلی و خارجی می‌توانند در درون سیستم مضمحل شوند ولی برخی دیگر باعث بروز عوارض غیر منتظره‌ای درسیستم می‌شوند. قانونی برای میزان انتشار و طول اثر گذاری اختلالات باید وجود داشته باشد.


14_ کنترل غیر متمرکزکنترل در تمام سیستم توزیع شده است و تصمیم های موضعی توسط اجزا و یا مدول ها و در محدودة محدودیت ها اتخاذ می‌شوند.

15_ جریان اطلاعات: افزایش جریان اطلاعات می‌تواند معرف حرکتی از ثبات به سمت آشوب باشد. در سیستم های اجتماعی می‌توان این پدیده را از طریق فناوری اطلاعات مورد بررسی قرار داد. البته این یک نشانة کاملاً مشخص نیست ولی سیستمی که بسیاری از شرایط فوق را داراست بهتر می‌توان با نظریة پیچیدگی تحلیل تا روش های آماری و با فرض رفتار قطعی و خطی..


این نوع معیارها می توانند برای بازسازی اهداف نیز مورد استفاده قرار بگیرند، به خصوص اگر بخواهیم سیستمی را از اشکال ساده به سمت پیچیدگی خود سازمان دهی به پیش ببریم. این امر باعث خواهد شد تا سیستم از طریق نوآوری، بقا و قابلیت تطابق منافع بسیاری را کسب کند.

در کنار این تحلیل ها می توان از خصوصیات عمده واساسی سیستم های آشوبناک نیز یاد کرد:


_ ویژگیهای عمده این نظریه:

_ اثر پروانه‌ای (BUTTERFLY EFFECT)

_ خود سازماندهی (DYNAMIC ADAPTATION)

_ خودمانائی / خاصیت هولوگرافی (SELF - SIMILARITY)

_ جاذبـه‌های عجیب (STRANGE ATTRACTORS)

_ اثر پروانه ای: در واقع بیانگر رد روابط خطی بین علت و معلول و تأیید غیرخطی بودن روابط در پدیده ها و سیستم هاست. به این معنا که یک تغییر جزیی در شرایط اولیه می تواند به نتایج وسیع و پیش بینی نشده در ستاده های سیستم منجر گردد و این سنگ بنای تئوری آشوب است. در نظریه آشوب یابی نظمی اعتقاد بر آن است که در تمامی پدیده ها، نقاطی وجود دارند که تغییری اندک در آن‌ها باعث تغییرات عظیم خواهد شد .


در حوزه روانشناسی است در تئوری عظیم نابغه دنیای روانشناسی، فروید، چنین رویکردی مد نظرقرار گرفته است. فروید ریشه تمامی رفتارهای انسان‌ها در طول زندگی را متأثر از دوران کودکی (شرایط اولیه به زبان تئوری آشوب) می داند و با پی جویی این رفتارها تا دوران کودکی، به تحلیل این رفتارها می پردازد. المان


درگذشته سیستم‌هائی که اثر پروانه‌ای ازخود نشان می‌دادند به عنوان سیستم‌های بررسی ناپذیر ازحیطه مطالعات علمی کنار نهاده می‌شد و به این جهت روش تحلیلی خاصی برای مطالعه آن‌ها به وجود نیامده بود اما امروزه این سیستم‌ها محل توجه دانشمندان است وکوشش می‌شود تا مسائلی که قبلا تصادفی، ناموزون و بی نظم تلقی می شدند با تئوری آشوب مطالعه و راه حل یابی شوند.


_ خودسازماندهی: در محیط در حال تغییر امروز، سیستم های بی نظم در ارتباط با محیطشان هم چون موجودات زنده عمل می کنند و برای رسیدن به موفقیت همواره باید خلاق و نوآور باشند. اما هنگـامی که سیستم به تعادل سازگار نزدیک می شود برای حفظ پویایی نیاز به تغییرات اساسی درونی دارد که این تغییرات به جای سازگاری و تطبیق با محیط، سازگاری پویا را موجب می شود که نتیجه آن دگرگونی روابط پایدار بین افراد، الگوهای رفتاری، الگوهای کار، نگرشها و طرز تلقی ها و فرهنگ‌ها است. در چنین شرایطی است که تغییرات کوچک می‌تواند تغییرات عمده‌ای را در رفتار سیستم ایجاد کند و تحت این شرایط است که اثر پروانه ای در کنار سازگاری پویا تبلور می یابد. دانشمندان معتقدند که آشفتگی، سازگاری‌ها و انطباق‌ها را در هم می‌شکند که این امر در ظهور نظم نوین گاهی بسیار ضروری است و باعث خلاقیت مستمر در سایه تخریب خلاق در سیستم می شود. مورگان خاصیت خودنظمی در سیستم ها را تابع چهار اصل می داند. نخست آن‌که سیستم باید توان احساس و درک محیط خود و جذب اطلاعات از آن را دارا باشد. دوم آن‌که، سیستم باید قادر به برقراری ارتباط بین این اطلاعات و عملیات خود باشد. سوم آن‌که، سیستم باید قدرت آگاهی از انحرافات را داشته باشد و چهارم آن‌که، توانایی اجرای عملیات اصلاحی برای رفع مشکلات را دارا باشد. هرگاه این چهار اصل برقرار شوند رابطه ای بین سیستم و محیط ایجادشده و سیستم خود نظم می گردد و در مقابل وقایع، نوعی هوشمندی از خود بروز می دهد..


_خودمانایی: در تئوری آشوب و معادلات آن نوعی شباهت بین اجزاء و کل قابل تشخیص است. بدین ترتیب که هر جزیی از سیستم دارای ویژگی‌های کل بوده و مشابه آن است. به این خاصیت هولوگرافی گفته می شود. اولین بار هولوگرافی در سال 1948 توسط دنیس گابور مطرح شد. مورگان در کتاب خود تحت عنوان « نگارهای سازمان» در استعاره سازمان به مثابه مغز ویژگی های هولوگرافی را عبارت از: جـزء خاصیت کـل را داشته و مانند آن عمل می کند، سیستم توانایی یادگیری را دارد، سیستم دارای توانایی خودسازماندهی است. حتی اگر قسمتهایی از سیستم برداشته شود سیستم به راحتی می تواند به فعالیت خود ادامه دهد. به عنوان مثال در رابطه با خاصیت هولوگرافی می توان به آینه اشاره کرد.این خاصیت در تمام قسمت های آن وجود دارد بگونه ای که هر قطعه آن این خاصیت کل را می تواند از خود بروز دهد.


_ جاذبه های عجیب: علی رغم غیرقابل پیش بینی و غیرخطی بودن رفتار، جاذبه های عجیب بیانگر الگوهای منظمی هستند که از آشفتگی‌های موجود در سیستم و بی نظمی موجود به دست می آیند. جاذبه های عجیب در همه جا وجود دارند همـه آنچه را که ما در نظر اول بی نظـــم و آشوب گونه می بینیم در درازمدت و با گذر زمان الگویی منظم و دارای نظم از خود نشان می دهد. تغییرات شدید، رفتارهای نامنظم، دگرگونی‌های غیرقابل پیش بینی، حرکات بحرانی و… همه در ذات خود دارای نظمی نهفته هستند.


جاذبه های غریب بدون الگو نیستند واز الگوی خاصی پیروی می کنند و ارزش آنها هم درهمین الگو داشتن است. این جاذبه ها دارای ویژگی های هندسی پیچیده ای هستند و دارای ابعاد غیر صحیح می باشند و مسیر آن‌ها به هم پیچیده، چندجهته وگسترده است. در جاذبه های غریب هیچ مسیری تکرار نمی شود و هر مسیر برای خود مسیری جدید است .جاذبه های غریب از تصاویر هندسی برگرفته که قوم " اینکا " درصحرای پرو حک کرده اند که اگر از نزدیک به آنها نگاه کنیم نه نظمی را نشان می دهند و نه تصویر معنی دار را به ذهن متبادر می سازند اما اگر ازآسمان و از راه دور به آن بنگریم تصاویر درختان، حیوانات و پرندگان را می بینیم . جاذبه های غریب درهمه جا وجود دارند . همه آنچه را که ما درنظر اول بی نظم وآشوبناک می بینیم در دراز مدت وبا تکرار؛ الگوی منظمی ازخود نشان می دهند.

 

مطالبزیر در همین وبلاگ موجود است :

1 - آشوب و سیستم‌های آشوبگونه ( نظم در بی نظمی )

2- پاور پوینت کاربرد آشوب در سیستم های بیولوژیکی

3 - پاور پویینت سمینار با موضوع نظریه آشوب (نظم در بی نظمی )

۴_ دیگر مطالب  

 

نظر فراموش نشود


تهیه کننده : مهدی بشکنی